۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

خانه

دم صبح توی خواب و بیدار یک جمله به ذهنم رسید. وقتی توی خواب به زبان آوردم بیدار شدم. همان لحظه تکرارش کردم و در ذهنم ماند. صبح که بیدار شدم یادم بود. این روزهایِ به نوعی بی خانمانی این جمله بهترین جمله ای بود که ناخودآگاهم می توانست بسازد. جمله را توی خواب به فرانسه گفتم. اینجا هم به فرانسه می گذارم. به انگلیسی و فارسی اش را هم. از بس که گویای این روزهای بی خانگی من است. عین جمله را میگذارم. همان که در خواب آمد، هرچند که می شد گویا تر نوشت و بهتر. دلم برای خانه ی امنم تنگ شده. خانه ی خالی، ساکت. خانه ای تنها از آن خودِ ما دو نفر...


خانه آن فضای خالی میان آدم هاست.


.La maison est l'espace vide entre les peuples
.Home is the empty space between people



هیچ نظری موجود نیست: