این بغض را می شناسم که در هزار توی حنجره می دود و فریاد می زند که مسافری در راه است: فاجعه.
پیشگو که می شوم نگاه از بالا می کنی مرا، انگار کولی دیوانه دیده باشی، یا دیوانه ی ماه دیده، و حیرت چشمهات وحشی تر میکند این بغضی که پنجه می کشد که: فاجعه در راه است، در راه است ،در... راه باورت به بیراهه که میرود به بیراهه می کشانم خیسی چشم هایم را: که پاییز که میرسد انگار درخت خرمالو باشم که میوه میدهد گلویم، بغض هایی که نمی رسند و می رسند گاه. درخت می شوم پاییز، که بریزم که لخت شوم برگ ِنداشته ی تابستان را. درخت شدن انگار از پیشگو بودن معمول تر باشد که باورم میکنی اینبار و آسوده بی بی دل را زیر شاه پیک می نشانی. و من فکر می کنم بی بی همیشه زیر شاه می نشیند حتی اگر آن شاه دل باشد. یاد صندوقچه لیدی ال می افتم و گنجینه زنده بگورش، معشوقه ای که همیشه بماند، حتی مرده، نفسم حبس می شود از راحتی این خیال. لیدی ال ات که من نبودم که حالا حبست کنم. ناتالی را نمیدانم، شاید رها میکند، با گلویی سوراخ، از بغض دیوانه ای که از قفس پرید، و صدایی که دیگر نخواهد داشت. حالا هم نداشته باشد شاید که در خاطرت نمی ماند! نه مثل صدای تو در خاطر لیدی ال که شقیقه سرخش را می خواندی. برای من هم خوانده ای، شاید نه همان شکل که برای او، که چشم های او شکل دیگری از بیابان بود و بر گلویش ردی از بخیه نداشت. و خواستت نبود که ناتالی لیدی الت باشد نه به جایش، یا به عوضش که اگر بود تیتر فراخوانت را پاک می کردی که هرکه خیال ال بودن برش داشت سراغت را نگیرد. یاد بی بی دل می افتم که زیر شاه پیک می نشانی. موقت است که راه باز شود و بی بی پیک زیر شاه پیک تا ننشیند برنده نیستی. یاد بی بی دل می افتم که انگار بغض دارد همیشه، و تو که سودای برد. نگاه بیابانی بی بی پیک که گاهی صدایت می کند، چشمهات هوایی میشوند، و هنوز دروغِ نگفته را فریاد میزنند.
تو که فریب نام را خوردی و بی بی ات را کولی شناختی و کولی را بی بی، ناتالی بی بی نبوده هیچ وقت، کولی شاید، که آداب پادشاهی نمی داند و نه رسم جنگ، که همیشه پای رفتن دارد آن زمان که باید، آبستن بغضی که در بیابان می زاید، و بخیه که دیگر خوب می شناسد.
پیشگو که می شوم نگاه از بالا می کنی مرا، انگار کولی دیوانه دیده باشی، یا دیوانه ی ماه دیده، و حیرت چشمهات وحشی تر میکند این بغضی که پنجه می کشد که: فاجعه در راه است، در راه است ،در... راه باورت به بیراهه که میرود به بیراهه می کشانم خیسی چشم هایم را: که پاییز که میرسد انگار درخت خرمالو باشم که میوه میدهد گلویم، بغض هایی که نمی رسند و می رسند گاه. درخت می شوم پاییز، که بریزم که لخت شوم برگ ِنداشته ی تابستان را. درخت شدن انگار از پیشگو بودن معمول تر باشد که باورم میکنی اینبار و آسوده بی بی دل را زیر شاه پیک می نشانی. و من فکر می کنم بی بی همیشه زیر شاه می نشیند حتی اگر آن شاه دل باشد. یاد صندوقچه لیدی ال می افتم و گنجینه زنده بگورش، معشوقه ای که همیشه بماند، حتی مرده، نفسم حبس می شود از راحتی این خیال. لیدی ال ات که من نبودم که حالا حبست کنم. ناتالی را نمیدانم، شاید رها میکند، با گلویی سوراخ، از بغض دیوانه ای که از قفس پرید، و صدایی که دیگر نخواهد داشت. حالا هم نداشته باشد شاید که در خاطرت نمی ماند! نه مثل صدای تو در خاطر لیدی ال که شقیقه سرخش را می خواندی. برای من هم خوانده ای، شاید نه همان شکل که برای او، که چشم های او شکل دیگری از بیابان بود و بر گلویش ردی از بخیه نداشت. و خواستت نبود که ناتالی لیدی الت باشد نه به جایش، یا به عوضش که اگر بود تیتر فراخوانت را پاک می کردی که هرکه خیال ال بودن برش داشت سراغت را نگیرد. یاد بی بی دل می افتم که زیر شاه پیک می نشانی. موقت است که راه باز شود و بی بی پیک زیر شاه پیک تا ننشیند برنده نیستی. یاد بی بی دل می افتم که انگار بغض دارد همیشه، و تو که سودای برد. نگاه بیابانی بی بی پیک که گاهی صدایت می کند، چشمهات هوایی میشوند، و هنوز دروغِ نگفته را فریاد میزنند.
تو که فریب نام را خوردی و بی بی ات را کولی شناختی و کولی را بی بی، ناتالی بی بی نبوده هیچ وقت، کولی شاید، که آداب پادشاهی نمی داند و نه رسم جنگ، که همیشه پای رفتن دارد آن زمان که باید، آبستن بغضی که در بیابان می زاید، و بخیه که دیگر خوب می شناسد.
.
پانویس عکس: خرمالو شیرین که باشد هم دهان را جمع می کند، و این طعم که دهان را می بندد و زبان را معذب می کند گس می گویند।
۲ نظر:
salam . pedaram dar oomad . commentaye oon gahblio ke basti . nemishe nevesht. agha joon ma mikham ye chizi begam . avalan e sharmande pingilish minvisam chon alan asabe farsi neveshtan nadaram . badesham kolle kaato khoondam e injan . midooni ! bazi jaha hes mikardam in angoshatye mane ke dare mineise . zaboone mane ke dare mikhoone va zehne mane ke dare fek mikone . kare man mareke nist . chon az jense hamim be naaret ghashang oomade . kare tasviritam khoondam . nzaram shabihe yasamine ba in tafavot ke be ellate shebahatemoon , man lezzate bishtari bordam . be man morattab sar bezan . zemnan az rooye saye ee ke be jaye axet gozshti mishe kolli gham ro too forme sooratet tashkhis dad . inam ye joor takhasose ! movazebe ghalamet bash ke ghashange !
salam . yek kare taze . commentetam khoondam . weblog ro ham khoondam . ya to majnooni ya man ke inghadr shifte shodam
ارسال یک نظر