۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

''او'' حق دارد.


شهلا جاهد هم اعدام شد. درست یا غلط، به حق یا ناحق، یک چیز اما همچنان ثابت است، نگاه به زن به مثابه ی قربانی جامعه ی مردسالار. چیزی که این روزها بیشتر از همیشه در رویکرد جامعه نسبت به وقایع مختلف به چشم می خورد. در جامعه ی که تحت لوای مظلومیت و مستضعف بودن هرگونه ظلمی به قشر یا اقشار دیگر جامعه روا شمرده و نادیده گرفته می شود، زن نیز به واسطه ی ظاهر کم قدرت تر از مرد به زیر این لوا برده می شود و چه ها که از مظلومیت این جنس بر سر زبان ها نمی رود. غافل از اینکه به واسطه ی همین مظلوم انگاریِ این جنس، نه تنها شرایط ایجاد ظلم را به وجود می آوریم که ظلمی دیگر که در مواردی کاملا مشابه به جنس مرد می رود را نادیده می انگاریم و از این جهت نه تنها به دفاع از مظلوم بر نخواسته ایم که بر بی عدالتی صحه گزارده ایم. همه جا در فضای مجازی پر شده از نفرت و انزجار و وا اسفا بر ناصر محمد خانی، که مردی جان و زندگی دو زن را به بازی گرفته و آزاد به زندگی خویش ادامه می دهد، ای وای که چه ظلمی از جامعه ذکور بر نسوان می رود و چه و چه و چه... انگار نه انگار که همین چند هفته ی پیش مردی توی میدای کاج مردی دیگر را به خاطر زنی که از قضا زن شرعی خودش بود به قتل رساند و به زودی خودش در محل قتل به دار مجازات آویخته خواهد شد. در این داستان مردِ قاتل عاشق زنی بیست و هشت ساله می شود و بعد می فهمد که وی شوهر و دو بچه داشته، زن از شوهر خود جدا می شود و با او ازدواج می کند. مرد مغازه ی خود را به نام زن می کند و چندی بعد سر اختلافات مالی، زن مرد را ، شوهر خود را به زندان می انداز. بعد از مدتی که مرد در زندان است زن به سراغ او می رود و تقاضای طلاق می کند اما مرد قبول نمی کند و اصرار میکند که دوستش دارد و بماند. وقتی مرد از زندان آزاد می شود می بیند پای مردی دیگر در میان است که ادعا می کند عاشق زن  است و می خواهد با او ازدواج کند. بی بند و باری این زن و بلایی که بر سر زندگی این دو مرد آورده اینجا اما هیچ سر و صدایی نمی کند، هیچکس هیچ جا سخنی از این که او نیز باید محاکمه شود و چه و چه به زبان نمی آورد همانطور که اشتباهات زنان پرونده ی محمد خانی نادیده گرفته می شوند. ظاهرا کسانی که دم از نگاه فراجنسیتی می زنند خود چنان اسیر این نگاه جنسی هستند که پیش فرضشان در انجام خطا همیشه بر جنس مرد قرار گرفته است. همه جا مردها مقصرند و اما مرد، این جنس به ظاهر قوی که به خاطر نام جنس قوی به زیر لوای مظلومیت پسندیده ی این ملت نمی گنجد خود دچار ظلمی ایست که جامعه ی مظلوم پرور به او روا می دارد. تا کی باشد روزی که برای دفاع از حق انسان تلاش کنیم، برای حقوق برابر انسانی، برای امکانات و رفاه اجتماعی برابر، برابر نه تنها میان دو جنس، دو مذهب، دو دین، دو تبار، که برابری باشد میان انسان با انسان، فرای جنسیت و مذهب و ملیت او. روزی که دلمان برای پسری که برای امرار معاش از تحصیل باز مانده و کار می کند همانقدر بسوزد که برای خواهر وی که مدرسه نرفته و زود شوهر کرده و به سبب بی دانشی و مظلومیت زیر بار زندگی مردسالارانه با شوهری انتخاب شده دارد از دست می رود. 

فارسی زبانی بی جنسیت است، او همیشه اوست بی هیچ نشانی از جنیست. کاش نگاهمان و فرهنگمان و سنتمان هم از زبانمان شمه ای بر می داشت.